سينمای آزاد Neue Seite 3

cinema-ye-azad

سينمای آزاد

. Postfach 100525 D-66005 Saarbrücken   .Tel: 0049 681 39224 . cinema-ye-azad@T-online.de

آرشيو               کارنامه              عکسها               خبرها                تماس با ما

سرآغاز

*آ نها می کشند ما بايدعفوبشويم! !

پرسش:سهيلا محبی
جواب: بصير نصيبی

س:در آخرين نوشتارت با عنوان:« غفلت موجب پشيمانی است» که انعکاس وسيعی داشت تو به بازگشت توبه آميز پناهندگان بطور کلی اشاره داشتی اينبار ميخواهيم بازگشت هنرمندان به داخل را مطرح کنيم چه زمانی اين رويه باب شد؟

ج: برای جواب به اين سوال بايستی به اصل اين طرح اشاره کنيم . اول اينکه همه حکومتهای سرکوبگر برای خريدن وجلب هنرمندان حساب ويژه ای مي گشايند چرا که انعکاس صدای يک آرتيست می تواند برد تبليغاتی وسيعی داشته باشد. رژيم جمهوری اسلامی که علاوه بر اينکه يکی از سياه ترين ديکتاتوری ها را برپا کرده است به خاطر ديدگاه عقب مانده عهد عتيقش نسبت به ديگر سرکوبگران نياز یيشتری به هنرمندانی دارد تا چهره عهد حجری اش را امروزی آرايش کنند . اينست که می بينيم برنامه های بسيار دقيقی برای بدام انداختن هنرمندان تنظيم می کند. رژيم وقتی توانست هنرمندانی را که در داخل مانده اند را کنترل کند و اگر هنرمندی به فرمان های حکومتی تن در داد راهش هموار شد واگر متمرد بود بيکار ماند واز همه امتياز ها محروم و صدایش در همان محدوده جغرافيايی محبوس شدو حتی در همان محدوده هم نگذاشتند حرکت هنرمند تداوم داشته باشد. بعد نوبت به هنرمندان در تبعيد رسيد که خاری در چشم رژيم بودند، اما نمی شد با شيوه ای که برای ايران مانده ها بکار گرفتند هنرمندان در تبعيد رانيز همراه خود نمود
.
س: خوب اين قضيه بسيار گسترده است اگر بخواهيم آنرا به همه شاخه ها وبخش های هنری تعميم دهيم سخن بدرازا می کشد چه بهتر بحث خودمان را روی مسئله سينما متمرکز کنيم.
ج:منهم با تو موافقم وهمين قصد را هم داشتم منتهی گاه در مثال هایم به هنر همسايه سينما استناد خواهم داشت. البته با اين اميد که ديگر همراهانمان که در زمينه های ديگر در تبعيد فعال هستند هم ساکت ننشينند و نگذارند بيش از اين رژيم از بی تفاوتی ما بهره ببرد، الان ديگر دوره سخن گفتن با ايماء واشاره وبه در بگويی تا ديوار بشنود سپری شده ج.ادارد با برگ رو بازی می کند ما نمی توانيم با کنايه واشاره به مقابله برخيزيم.
مثلا وقتی در همين ماجرای سفر های بزک بانو، آقای عباس ميلانی با همه ادعاها وژست های ضد حکومتی اش در ميهمانی ای که به اين مناسبت فرخنده سر وسامان می دهد ميهمانان سفارت وحزب الهی ها واپوزسيون ضد رژيم را در کنار هم به همنشينی مسالمت آميز می رساند منتهی حرام خوران وبی حجاب هارا در ميز های جدا از مومنان می نشاند . خوب چرا بايد اينگونه ابتکار های! اين اساتيد به نام خودشان ثبت نشود؟
نه جانم آقای دکترميلانی ،آقای کريمی حکاک ،آقای دکتر کريم لاهيجی وآقای دکتررضابراهنی ،خانم پروفسور.شهرزاد مجاب( همه شان هم نظر نخورند دکتر وپروفسور هستند) که در چرخاندن اين خانم به دور امريکا وکانادا وجور کردن دکترای افتخاری برای او. سهم دارند عملا با رفتارشان به بقای ج.ا کمک می رساند انقدر گفته هاوخواست های اين خاتم که شايع است نطق هايش را احسان نراقی می نويسد مشخص است که نيازی نيست برای درک اهدافش خيلی عميق شويم . پس چرا بايد استنباط خودمان از رفتاراينان را در لفافه بيان کنيم ؟ اگر برنامه چرخانان شيرين خانم ادعادارند، که ما اشتباه می گويیم خوب بپذيرندکه در يک برنامه مناظره شرکت کنند،
س: از گفتگوی قبلی ما زمان زيادی نگذشته اگر تو هم ازشيوه به گفته خودت ايماءو اشاره بهره می گرفتی که نياز ی نبود گفتکوی ديگری با توداشته باشم حالابرای اينکه دامنه سخن رها نشود برگرديم به بحث اصلی مان .

ج: خوب کجابوديم:
س: ج.ا بعد از اين که شرايط داخل را از نظر سينما با خواست خودش منطبق کرد...

ج: آهان يادم آمد . بله بعد بايد سينماگران در تبعيد را همراه کند واز شر اين مزاحمان خلاص شود، طرح واجرای پروژه دوم خرداد76 که می توانست مستمسک خوبی برای هنرمندان مسافر باشد البته برای ج.ا نعمت بزرگی بود اما قیل از آن هم بطور ناپيوسته کار باز گرداندن وبه انفعال کشاندن اينان آغاز شده بود حتی در سالهای اول حکومت ج.ا داريوش مهرجويی هم به تبعيد آمد وقرار بود فيلمی که فيلمنامه اش را غلامحسين ساعدی نوشته بود وفرخ غفاری بازيگرش باشد را بسازد. اما در ساخت وپاختی که شد مهرجويی گويا با وساطت عزت اله انتظامی به دامان ج.ا عودت داده شد . يک فيلمساز خوب وخوشنام به بدنام ترين فيلمساز ايران بدل شد. (سازش مهرجويی با رژيم در کتاب سراب سينمای اسلامی رضا علامه زاده از زبان ساعدی نقل شده است)
ودر همان سالها بهمن فرمان آرا بدليل اين که مدير عامل شرکت گسترش سينمايی بود که سرمايه گذارش دکتر بوشهری بود مهر وابستگی به خاندان پهلوی را بر پيشانی اش حک کرده بودند امافرمان آرا ابتدا با خوش خدمتی برای پخش محصولات جمهوری اسلامی خودش را تابع و مطيع نمايانده بودو سرانجام نيز دل آخوند ها را بدست آورد وراهی دارالخلافه شد.
س: انگار پرويز کيمياوی هم قبل از به قول خودت انقلاب خرداد 76 وتطهير سفارت خانه ها وهمگانی شدن اين ارتباط باب مراوده را گشوده بود.
ج: خوب برای بازگشت بايد به سفارت می رفت ،يک پناهنده عادی هم نبود/ تا اطمينان به توبه اش پيدا نمی کردند که راهش نمیدادند حالا با چه شيوه ای دل آخوندها را به دست آورده من نميدانم. اما پرويز کيمياوی را خيلی خوب می شناسم وی از دوستان نزديک برادرم نصيب وخودم بود ما رفت وآمد خانوادگی هم داشتيم. واقعيت اينست من يکی دوسال قبل از اسقرار ر ژيم ج.ابه رفتار فرصت طلبانه او واقف شدم واز او فاصله گرفتم . موقعيتی که پرويز کيميا وی در رژيم پيشين داشت بی شباهت به موقعيت نورچشمان کنونی مثل مخملبافها ،کيارستمی ،بنی اعتماذ ، ميلانی و.. نبود. کيمياوی هم ار امکانات خوبی برای تصوير انديشه هايش بهره می گرفت البته به حق هم بايدگفت ، از استعداد؛ وتوانايی سازندکی برخوردار بود وارزش سينمايی کارهايش (مغولها، باغ سنگی ، پ مثل پليکان و..)بسيار فراتر از نورچشمان کنونی سينمای ج.ا است اما اين فيلمسار با فرصت طلبی در اواخر عمر رژيم پيشين به مخالفين حکومت پيوست وتا آنجا پيش رفت که در شورای کارمندان معترض تلويزيون نماينده معترضين شد وحتی 48 ساعت هم بازداشتش کردند، که موقعيت خوبی برايش ساخت اما يکباره بی خبر غيبش زد وخبر رسيد که دوربينش را در نوفل لوشاتو کاشته ودوروبر بارگاه موقت حضرت امام می پلکد وبا صادق قطب زاده محشور است ، وقرار هم چنين بودکه پا پرواز انفلاب در التزام رکاب باشد اما معلوم نشد که چرا جا گذاشته شد وبه محض تشکيل ج.ا هم جز ء اولين ليستی بود که از سازمان راديو تلويزيون به اتهام وابستگی به رژيم پهلوی اخراج شد . اين مسافرجا مانده در پاريس ماندگار شد وبه صف مخالفين ج.اپيوست تا اين که با تعحب شنيديم بله آقا بخشوده شده و به هنرمندان در الخلافه پيوسته است.
س: با تو در اين سالهاتماس نگرفت؟
ج: چرا دوبار/ يک دفعه وقتی در نقش اپوزسيون فرو رفته بود که خيلی از تنگدستی می ناليد وتوقع داشت که امکان نمايش فيلمهايش رادر آلمان فراهم بياورم که روی خوشی نديد ويکبار هم وقتی در داخل بود ومن در نوشتاری که پيرامون بازگشته ها داشتم به وضعيت و سرگردانی او در ج.ا اشاره ای کردم که البته يک مشت فحش وناسزا که از فرهنگ لومپنيسم ج.ا مايه گرفته بود راتحويلم داد وتلفن را قطع کرد. البته اين نمونه را آوردم تا خوانندگان بدانند که مسئله پذيرش وعفو هنرمندان، سياست کليت رژيم است وربطی با اين باند وآن باند ندارد/ ممکن است روی افراد به خصوصی ،باند های حکومتی اختلاف نظر داشته باشندبرای نمونه بازگشت بهروزوثوقی به خاطر مخالفت باند رهبری به تاخير افتاده است. وسفر رضا علامه زاده هم ناممکن شد، اما سعيد راد وسعيد کنکرانی شامل عفو شدند، آربی اونسيان هم يک سفر کوتاه کرد حتی گفته شد که قرار است به ارامنه تياتر بياموزد. هرچند برای او هم پرونده ساخته بودند که با انتخاب يک نمايش مستهجن! در خيابان های شيراز عفت وعصمت شيرازی هارا لکه دار کرده است (به هنگام جشن هنر شيراز) ، سرانجام سايه عطوفت اسلامی را برسر ارامنه عصمت برباد ده هم گسترداندند و جواز ورودش صادر شد .با اين حال روزنامه های جناح خامنه ای يکی دو مطلب تند و تحقير آميزدر احوالش نوشتند ،
، آربی هنرمندی است که ذاتا خلاق است البته يک ذهن سياسی ندارد هيچ وقت هم نداشته، واز اين بابت از او توقعی نمی توان داشت .
( پژوهشی ژرف وسترگ ونو..،، ويس ورامين، باغ آلبالو ،چشمه و.. )تا اونجا که من اورا می شناختم نمی شد وی را مثل کيارستمی رقصانيد. چون سالهااست با او تماسی ندارم ندانستم چرا رفت،؟ چرا برگشت ؟و اياباز هم برمي گردد؟ امادرسياست کلی ج.ا که براساس افزايش طول عمر آن تنظيم می شود همه باند ها وجناح های حکومتی اتفاق نظر دارند. همانطور که بازگشت پناهندگان سياسی، سياست کليت رژيم بوده است ومی بينيم هر روز چند هواپيما حاوی مخالفان سر سحت گذشته که ادعا داشته اند جانشان در خطر بوده وايران را ترک کرده انددر فرودگاه مهرآباد به زمين می نشيند. در هر پروار ممکن است يکی دونفر را ببرند وسر به نيست کنند اما بقيه به سلامت ميروند وبه سلامت ونشاط بيشتر برمی گردند ودول اروپايی هم طبق يک معامله توافق کرده اند که حکومت فعلا ترور های خارج از کشورش را متوقف کند وآنها هم در طرح خنثی سازی تبعيديان به ج.ا کمک کنند. وايرانيان هم عاقلانه تر می داند در اراء دريافت اجازه سفر در هيچ برنامه ضد حکومت چه سياسی وچه فرهنگی حضور نيابند حتی سياست دولت بوش هم که معلوم نيست به چه معياری ميخواهند به ما بقبولانند که تصميم به سرنگونی حکومت آخوند ها را دارد تفاوت چندانی با خواست دول اروپايی ندارد . اين جناب که حتی تحريم های نيم بند دوران کلينتون را هم به بهانه کمک های انسانی بعد از زلزله بم برداشت . در جايی خواندم که به دستور مستقيم آقای بوش آژانس هايی که به مسافرين کوبا بليط فروخته اند جريمه ويا تعطيل شده اند با اين استدلال که پول هايی که در کوبا خرج می شود به جيب اقای فيدل واطرافيانش سرازير می شود ومردم کوبا از آن سهمی نمی برند . مشتاقان آقای بوش از طريق دفتر ايشان سوال کنند ايا پرزيدنت نمی دانند ميزان سفرهای ايرانيان مقيم امريکا، به دارالخلافه بسيار فراتر از چند امريکايی کنحکاو است که ميخواهند کشور آقای کاسترو را زيارت کنند.؟ وايا ازپول هايی که مسافرين در ج.ا خرج می کنند مردم هم سهمی می برند؟ ايا اصلا ازکيسه آخوندها چيزی به غير خودشان می رسد؟ چرا اين آژانس ها هر روز کارشان پر رونق تر می شود؟چرا آقای بوش سرنگونی طلب!! هيچ حساسيتی نسبت به کار آنها ندارد؟
س:اصلا ج.ا چه نيازی به اين هنرمندان دارد که برای بازگشتشان فرش قرمز پهن می کند و چشمش را براعمال گذشته شان می بندد. ايا اينها می توانند برايش از نظر هنری امتيازی بياورند .
ج: نه اصلا هيچ نيازی نيست چون برنامه های رژيم برای آبرو سازی بسيار خوب و موفق به همت هنرمندان همراهش به ياری دلال های فرهنگی /سياسی، وايرانيان مقيم خارج طراحی واجرا شده است، در زمينه ُُسينما در سال 400 جايزه از نخل طلای کن گرفته تا خرس برلين، شير ونيز وساير حيوانات ، پرنده ها وچرنده های فستيوال های ديگر را به پاس سهمی که از چپاول مردم مابا بستن قرار دادهای اسارت بار آب ونان دار،بدست می آورند/ تقديم ج.ا می کنند. تا آن حد که ديگر اينان از جايزه اشباع شده اند وآقای کيارستمی هم يکی از جايزه هايش را تقديم بازيگر متواری ودر انتظار بازگشت ، بهروز وثوقی می کند وچنان نشاطی به آقابهروز دست می دهد که نگو. ونپرس،. انگار نه انگار که اين اقدام برای تحقير هر چه بيشتر اوست.
اگر به کارنامه توبه کاران سينمايی هم مراجعه کنيم می بينيم نصيبی از اين خان گسترده سينمای گلخانه ای نبرده اند. پرويز کيمياوی . نزديک به دهسال است برگشته بعد از اين که سالها توی سرش زده اند . به يمن انقلاب خرداد 76 سرانجام به او اجازه دادنديک فيلم بسازد ( ايران سرای من) همان يک فيلم را هم نگذاشتند حتی در يکی دو سينمايی که فيلمهای سينمای گلخانه ای رامعمولا نمايش می دهند هم به نمايش بگذارد چه برسد به فراهم آوردن امکان برای عرضه به جشنواره های خارجی وهرچه کيمياوی گلايه کرد در دل رحيم مقامات سينمايی اثری نکرد وی همچنان داغ نمايش همان يک فيلم هم به دلش ماند وکارنامه حضور دهساله او در ج.ا که با ساخت يک فيلمی که رنگ پرده را نديد بازشد با همان يک فيلم هم بسته شد.
يا همان آقای فرمان آرا که همراهی اش رابا رژيم آنگاه که در امريکا ومتواری بود آغاز کرد او هم سالها در داخل زخم زبان را تحمل کرد حتی نگذاشتند عضو همان انجمن تهيه کنندگان فيلم کذا يی بشود با اين استدلال که به رژيم پيشين وابسته است. در فيلم اولش که مستقيما برای باند حاتمی تبليغ کرد ( بوی کافور ..) ودر کار دومش با اينکه قرائت قران را هم بزور در فيلم چپاند اما همين سکانس را هم سانسور کردند، وفيلمنامه آخرش را که اصلا نگذاشتند به مرحله ساخت نزديک شود وی هم اعلام کرد که ديگر در ايران فيلم نخواهد ساخت( يعنی ميرود خارج میسازد وبرمی گردد داخل!!) کيومرث درمبخش هم که فيلمساز مهمی نبود ونيست به هنگامی که پاريس ودر تبعيد بود خوش رقصی را آغاز کرد ودستمزدش چرخاندن يک شبه فستيوال بدون تماشاگر در جزيره کيش بود با عنوان جشنواره دريايی .
از ميان بازيگران عطوفت اسلامی شامل سعيد راد هم شد وتوبه اش را پذيرفتند او هم سالها در داخل علاف بود هيچ فيلمساری جرات نمی کرد سرمايه اش را به خاطر حضور او به خطر بيندازد البته در مصاحبه سفارشی اش کلی اندر مزايای داخل ومصائب خارج سخن گفت و از اينکه در ديار کفار به ناچار به پيتزا فروشی کشانده شده بود کلی دلخور بود .خوب فکر کرديم لابد تا از راه برسد کارش آماده است يکسال گذشت دوسال گذشت سه سال گذشت و.. گاه خبر کوتاهی از او پخش می شد که از زور بيکاری روی تپه های ونک تمرين دو می کند تا اينکه سرانجام احمد رضا درويش که عضو گروه ثاراله بود به پشتوانه سابقه امنيتيش نقشی در فيلم اخيرش ( دوئل )به او محول کرد . البته اين سالها که او به جمهوری اسلامی برگشته پيتزا فروشی نکرده است، اما چگونه زندگی را گذراند ؟به هر حال از طريق حرفه اش که چيزی به اونرسيد .اما آن انتظاری که داشتند مردم برای فيلمی با بازی سعيد راد سرودست بشکنند برآورده نشد. فيلم يک نمايش توی جشنواره زجر داشت اما خبری از اکران شدن فيلم نيست .
اين اواخر سعيد کنکرانی هم برگشت اين موجود که بيش از هر بازيگری کرنش کرد به غرب آلوده ناسزا گفت اينقدر اندر مزايای اسلام وحکومت اسلامی سخن گفت که آدم تصور ميکرد ايشان در امريکای جهان خوار و در تبعيد نزيسته بلکه در حوزه علميه به درجه اجتهاد رسيده است./ من سعيد کنکرانی را خوب می شناختم بارها همراه با خسرو هريتاش که دوست نزديک من بود به دفتر سينمای آزاد می آمد البته برای خسرو فيلم سريدار را بازی کرد وحال که دست هريتاش از اين دنيا کوتاه است ادعا کرده در ساخت سريدار بيش از يک بازيگر نقش داشته فيلم در حقيقت با راهنمايی ودخالت ايشان ساخته شده !! عجب !. وی اظهار علاقه ميکرد در سينمای آزاد فيلم بسازد.البته اگر ميخواست بسازد مثل ديگران از امکانات ما میِ توانست بهره ببرد اما فيلمسازی اش در گروه ما از مرحله حرف تجاوز نکرد حال در گفتکويی که برای اظهار ندامت او تنظيم شده ادعا می کند در سينمای آزاد فيلم هم ساخته است!! کدام فيلم ؟چه اسمی داشته_ ؟کجا نمايش داده شده.؟ سعيد انقدر در اسلام نمايی وتملق به رژيم افراط کرده که در ماهنامه اکنون شماره25در مطلبی با اين عنوان:.«آقا سعيد اينجوری به تو مجوز نمی دهند» دستش انداخته اند. برای او هم شانسی نيست که لااقل در ازاء اين همه تکريم بگذارند فيلمی بازی کند حال اگر هم به احتمال ضعيف در يکی دوفيلم نقشی به او بدهند بعد چه می شود ، ؟ هيچ او هم علاف ونا سرانجام خواهد ماند رمقی هم ندارد تا مثل سعيد راد وقتش را با دويدن در تپه ها پر کند.
برای اين که بدانيد اين توبه کاران چه حقارت هاوسرکوفت هايی را بايد تحمل کنند يک تکه از نوشتار ماهنامه مذکور را نقل می کنم اين رفتار همه بازگشتکان را شامل می شود چه سعيد راد با شندچه وثوقی يا کيميا وی ويا...
«.سعيد کنکرانی بازيگر سابق سينما وتلويزيون همچنان از پله های وزارت ارشادبالا وپائين می رود بلکه بتواند دل سنگ مسئولين معاونت سينمايی راآب کرده ومجوز بازيگری اش رادريافت کند..اما ارشاد همچنان مشغول بررسی موضوع است وبه سعيد خان گفته است بايدچند سال ديگر صبر کنی فعلا صلاح نيست به تو مجوز بدهيم... »
وبعد به او پيشنهاد می شود که برود مثل آن سعيد ديگر(سعيد راد) توی فيلم احمد رضا درويش نقش اسير ايرانی را بازی کند.(ماهنامه اکنون خرداد83)
از تياتری های لوس آنجلس نشين هم رضا ژيان ومحمود استاد محمد که در رژيم پيشين در کارگاه نمايش کار می کردند ،هم رفتند رضا که توی يک نشريه سينمايی جمهوری اسلامی در امريکا چند شماره در ستايش سينمای ج.ا نوشت اين يادداشت ها جواز عبورش شد وآنحا هم از افتخاراتش اين بود که آقای خاتمی در نمايشی که او بازی کرده مورد تفقدش قرار داد . اما چند سال ماندن در داخل جز بازی کوتاه در چند کار چيزی برايش به ارمغان نياورد بعد هم متاسفانه با سکته قلبی خاموش شد حالا اگر در تبعيد مانده بود اين اتفاق را به عوارض غربت پيوند می زدند.
محمود استاد محمد هم وقتی پايش به جمهوری اسلامی رسيديک نوشته کوتاه سفارشی را سرهم بندی کرد با عنوان دل بدريا بزنيد که همانطور که از عنوانش پيدابود ميخواست که ديگر تبعيديان حامعه هنری به رفتار او تاسی کنند . او هم کار مشخصی ارايه نداده ممکن است بايه خورده کارهايی اين ور اون ور /نون بخور نميری بهش برسونند اما بيش از اين حد نه به او ونه به ديگر توبه کاران هنری سهمی ندادند ونمی دهند.
س : در سايتی به اسم پيک نت خواندم که بار ديگر مسئله سفر بهروز وثوقی به جمهوری اسلامی مطرح شده است.مگر پرونده اين سفر با جواب منفی ج.ا بسته نشد؟
ج: بله من هم اين مسئله را تعقيب کرده ام ماجرا اينطور بود که منتقدی به اسم محمد اطبايیِ.که کارش شکار هنرمندان وترغيب آنان به بازگشت است در هلند وآنگاه که بهروز وثوقی برای نمايش فيلم تلاقی در فستيوال روتردام بود با کمک يک فيلمساز دست دوم به اسم امير رازی که او هم در انديشه راه يافتن به جمهوری اسلامی بود( البته نامبرده به خواست خود رسيد وامکان باز گشتش فراهم شد اما ساخت فيلمی به او واگذار نشد/ فقط شنيديم چند تا فيلم زير بقلش گذاشته اند وفرستادندش هلند تا سينما جمهوری اسلامی را بيشتر معرفی کند /کاریکه هر دلال ذست چندم هم قادر به انجامش هست) . يک گفتگوی سفارشی با او ترتيب داد که تمايل وثوقی رابه بازگشت در مصاحبه اش بازتابانيد. البته بهروز وثوقی به خاطر شايعاتی که در ارتباط با در بار پيرامونش بود نمی توانست مثل سعيد راد برود سفارت وتوبه نامه همگانی اش را امضاء کند وپرواز کند . اين گفتگو در واقعيت امر تست عکس العمل در برابر تمايل وثوقی به تقاضای عفو بود که با واکنش شديد برخی از باند های حکومت مواجه شد وسيف اله داد هم که شايد در طرح نقشه بازگشت هنرمندان همراه شبه اصلاح طلبان بود جا زد راه بازگشت را بست/ مخالفان آن سفر هم گفتند ما انقلاب نکرديم تاعوامل فساد در بار را برگردانيم .آقای وثوقی همان موقع با تلفن با من تماس گرفت ومنکر شد که ميلی به بازگشت داشته است به اوگفتم خوب اگر واقعا اين خبرنگار /دلال سرخود اين مصاحبه را تنظيم کرده است بهتر است تکذيب کند اما ايشان فرمودند: «آخه بيچاره چاره ای نداشته بايد گفتکو را با احتياط تنظيم می کرده است» . البته ايشان در سمينار بزرگی که در شهر زاربروکن آلمان وقبل ازانقلاب شکوهمند خرداد 76 برگزار کرديم ميهمان ما بود در حلوی 300 ،400تماشاگر گفت: چون نميگذارند آنگونه که خودش ميخواهد کار کند هرگز به ج.ا برنخواهد گشت. که البته با تاييد وتشويق حضار مواجه شد ( فيلم وصدای تمام برنامه در آرشيو سينمای آزاد حفظ شده).اما حالا ذز سايت پيک نت ميخوانيم که خبر نويس که خيلی دوست دارد آقا بهروز به دامن ج.ا برگردد متعجب است که چرا اوکه با رژيم مسئله ای ندارد تا حالا برنگشته/ حتی اعلام می شود همه چيز آماده است ( اسم فيلم سوار برتوفان/ بازيگر نقش مقابل فاطمه معتمد آريا /کارگردان بهروز غريب پور) فيلمنامه هم در باره مسايل پناهندگان از رژيم گريخته است که ميخواهند با اجازه رژيم وبا اهداف از قبل مشخص بسازندش وچه بهتر يک تبعيدی سرشناس پشيمان،بازيگرش باشد ( عجب برگشت افتخار آميزی در انتظار آقای وثوقی است) . بعيد مي دانم خبرنويس نداند چرا بهروز وثوقی تا حالا برنگشته است. يکباراطبايی دلال سينمايی دوره اصلاح طلب نمايی بازگشت آقا بهروز را مطرح کرده وجواب رد شنيده حالا که کشتی اصلاحات به گل نشسته ميخواهند بار ديگر با مجلس هفتم وبساط بعدازخيمه شب بازی اصطلاحات مسئله بازگشتش را مطرح کنند ببينند در جو جديد چه واکنشی خواهند ديد؟ اما عاقبت وثوقی حتی به شرط قبول توبه نامه اش چيزی فراتر از سعيد راد نخواهد بود اينان کاش در مِي يافتند که دورانشان بسر رسيده اين سفر ها تنها به نفع حکومی که بيشترين تحقيرو توهين را در حقشان روا داشته تمام می شود . کاش تجربه وناکامی آنها که رفتند برای پشت مرز مانده ها درس عبرتی می شد. ار همه اينها جالبتر نقش يک دکان شبه هنری به اسم پويای پاريس است که در برنامه های صادرات فرهنگی رژيم دست دارد وقتی دلال های ديگر کار را از دستش در می آورند اعلاميه واطلاعيه ميدهد ودست عوامل اطلاعاتی را رو می کند. اين حضرت واقعااينقدر ما را بی تفاوت تصور کرده است ؟
آقا خوب اينهمه دلال وکارچاق کن اينجا هست يکیشم تو /ديگه ژست اپوزسيون گرفتنت چيه؟ (برای نمونه شرکت در برنامه ريزی خروج گوگوش از ايران؛ و...) همين آقا در جشن بُُسيار بزرگی از آقای بهروز وثوقی تجليل می کند به چه خاطر ؟ لابد به اين دليل که جايزه پس مانده را با افتخار از دست مبارک کيارستمی می گيرد همان کارگردانی که ايجاد سانسور را باعث رشد خلاقيت می داند ويا از آقای وثوقی ستايش می شود چون در مصاحبه با مجله فيلم گفته است :برای بازگشت به ج.ا از همه چيز می شود گذشت ودر انتظار است تا ج.ا توبه اورا بپذيرد؟

س: رضا علامه زاده چی ؟اون که سابقه زندان در دوران شاه را داشت وتا يک قدمی اعدام هم رفت /اون که جنايت مقدس را ساخته بود/ اون که دست سفارت های جمهوزی اسلامی را در ترور های خارج از کشور باز کرد بوده چه شد که تقاضای سفر را همراه با فيلمنامه به سفارت جمهوری اسلامی فرستاد؟
ج : من زياد دوست ندارم در اين باره باز هم صحبت کنم من حرفهايم را به او گفته ام . علامه زاده به نظرم دچار يک اشتباه وحشتناک سياسی شد وبه نوعی در چاهی سقوط کرد که باند دوم خرداد برايش کندند.اما هرگز نخواست يانتوانست دليل اين تمايل را که به بهانه ساختن فيلم از احمد شاملو عنوان کرد روشن کند. او که در کتاب سراب سينمای اسلامی با نکته بينی بسيار زد وبند های رژيم با فستيوال ها ونقش دلال های سينمايی در معاملات هنری واستفاده سياسی از هنررا با شفافيت مطرح می کرد اما خودش مسايل اين سفر ناکام را در پرده ابهام میگذارد. ايا سازنده حنايت مقدس بدون هيچ چراغ سبزی از داخل ميخواست پای به سرزمين اشغالی جانيان مقدس بگذارد ؟ چرا اين سفر ناکام ماند؟ _ ايا اعتراص شديد کانونها/ مراکز فرهنگی وسينمايی مانع ايجاد کرد؟ خوب چرا40 روشنفکر سياسی/ فرهنگی که به ياری وی شتافتند نتوانستند اقدام مخالفان را خنثی کنند؟ در صورت انجام اين سفر ايا سرنوشتی بهتر از زهرا کاظمی می توانست در انتظار او باشد ؟زهرا کاظمی هم با اجازه وزارت ارشاد تطهير شده ، به جمهوری اسلامی آمد وپاسپورت کانادايی هم داشت وسابقه سوء! علامه زاده را هم نداشت . پس چرا علامه زاده به جای سپاس از مخالفان سفرش آنان را نا دوست می داند وخشم وعنادش را متوجه آنان می نمايد ؟
اما تا آنحا که من با تامل در نشريات داخلی دستگيرم شد اصلا به دارالخلافه راهش ندادند ، يکی دو نشريه دوم خردادی خبرهای کوتاه وتحقير آميزی در باره يک کارگردان ايرانی مقيم هلند که ميخواهد برگردد بدون نام او پخش کردند اما در نهايت وقتی سيف اله داد را سوال پيچ کردند او گفت که يک کارگردان ضد انقلاب از طريق وزارت امور خارجه تقاضايی فرستاده بود که با خواست او مخالفت شد در همين حد.
س:چرا آقای علامه زاده در اين سالها که جنايت های مقدس رژيم حتی با شقاوت بيشترهم انجام می شود ديگر کاری ويا اثری ارايه نمی دهد/ خوب سفری ناانجام می شود چرا يک فيلمساز که هنوز هم در خارج از حيطه قدرت آخوندها زندگی می کند کارنامه فيلمسازی اش بسته می شود؟

ج: اين را از خود ش بايد پرسيد ومن بطور خلاصه بگويم که ارزش سياسی کارهای علامه زاده فراتر از ارزش های سينمايی آن کارهاست .فيلمسازانی هستند که بدون آنکه خلاق هم باشندبا اتکا به تجربه شان توانسته اند کارهای قابل اهميتی ارايه دهند ، رضا علامه زاده هم در زمينه کارهای مستند / گزارشی سالها کار وتجربه را پشت سرگذاشت ومتحول شد، وچون پشتوانه کار سياسی هم داشت، توانست کار خوب وموثری مثل جنايت مقدس را بسازد ، که هم ساختمان درست ومحکمی دارد هم خوب تدوين شده وهمه چيز به جای خودش است، موسيقی متن منفرد زاده هم البته به کشش وتاثير گذاری آن کمک می کند.
اما اگر پشتوانه سياسی را از کار های او حذف کنند ، چيز چندانی باقی نمیماند. برخلاف مثلا آربی اونسيان که اتکايش به ذهنی خلاق است. همه ما اگر به موقعيتی برسيم که از حرکت های سياسی ويا اجتماعی مان مايه گرفته باشد روی بند باريکی حرکت می کنيم وهمه رفتار هايمان زير ذره بين است به عبارتی ديگرحفظ يک شهرت صادق شايد از بدست آوردنش مشکل تر باشد. رضا علامه زاده همينطور که گفتم مرتکب يک اشتباه سياسی شد وبه موقعيت خوب خودش حتی به جمع ما لطمه زد بله به ما هم لطمه زد به ما که تائيدش کرديم به سمينارهايمان دعوتش کرديم با پذيرش نمايش فيلمهايش به اعتبارش افزوديم ( پخش آلمان جنايت مقدس را من بعهده گرفتم حتی يک کپی آنرا برای دادگاه می کونوس قبل از صدور رای فرستادم) روز بعد از اعلام سفر علامه زاده تلفن هايی کنايه آميز به من هم می شد (تو کی برمی گردی؟.) البته بعد از ناکام ماندن سفرش او بيشترين حمله اش را متوجه من کرد در صورتيکه من مخالف يک برخورد تند با او بودم ودرنوشتن اطلاعيه تعديل شده در باره سفرش من هم دخالت کردم.
اما بعد از چند سال سکوت، امسال در جريان برنامه نمايشی رژيم جمهوری اسلامی نزديک از دور دست. در برلين به ميدان آمد باز هم نيشی به ما زد ودر حمايت از حاميان اين برنامه آبرو باخته مقاله نوشت. انگار بايد يکبار ديگر خودش کتاب سراب سينماي اسلامی اش را بخواند. انگار يادش رفته که برنامه فوق به خصوص بخش سينمايی اش از همان سياستی پيروی می کرد که ما فاش شدنش را مديون کتاب سراب سينمای اسلامی هستيم. خوب الان در سايتش از موفقت های چند سال اخيرش/ از تدريس در دانشگاها / از وضعيت ترافيک در کوبا! ، سخن می گويد اما اينها کار علامه زاده نيست . ميزان ايراني های استاد دانشگاها از دانشجويان همان رشته ها بيشتر شده است!! بهر حال نمی توان تاثير مستند/ گزارش تکان دهنده جنايت مقدس را ناديده انگاشت ومتأسف نبود.
س: حرفهای بسياری مانده اما هر گفتگو يی نقطه پايانی هم دارد من ميخواهم به يک سوال در باره خودت جواب بدهی. ايا به ايران برمی گردی ؟ برای برگشتن منتظر چه شرايطی هستی؟
ج: من يک پناهنده سياسی هستم واز تقاضای من فدراسيون جهانی سينمای تجربی که من خود دوسال مسئول اداره اش بوده ام حمايت کرد وبه خاطر اينکه جانم در معرص خطر جدی است از دادگاه خواستار پذيرش تقاضای من شد با پشتوانه اين تائيديه من پناهنده سياسی شناخته شده ام .خوب يک پناهنده سياسی کی برمی گردد ؟ وقتی که رژيمی که دليل پناه او به کشوری ديگر است ساقط شده باشد . ايا رژيم جمهوری اسلامی ساقط شده؟ وياايا پناهندگانی که هم اکنون برمی گردند. بدون قيد وشرط به داخل می روند؟ ، اگر زن باشی بايد بروی طبق مدلی که جلويت می گذارند عکس با حجاب تمام عيار که يک تار مويت هم اجازه رها يی ندارد بگيری/هر که باشی، ورقه ای را امصاء کنی وخود ت را غير فعال بدانی و يابرای خروجت دلايل غير سياسی بتراشی وبه عبارت درست تقاضای بخشش بنمايی ؟ به زبان ديگر به پذيری که گناهکاری . خوب من سينمارکس آبادان را آتش زدم و400 نفر را زنده زنده سو زاندم؟ من از زمان آغاز اين حکومت بدون محاکمه به دلايل متفاوت هزاران نفر را اعدام کرده ام ؟ من خواست های برحق ترک وکرد وبلوچ را با گلوله جواب داده ام ؟ من در سالهای 60 و67 هزاران جوان وعصو گروهای سياسی را به قتل رسانده ام وآنها را در گور های دسته جمعی قرار داده ام ؟ من در يک روز 40 پاسبان آذر شهر را جلوی چشم خانواده شان قطعه ، قطعه کردم و ماشين ها يی که از شهررد می شدندرا واداشتم که از روی بدن های قطعه قطعه آنان عبور کنند؟، من پوينده، مختاری ،شريف ،زال زاده ،غفارحسينی، پروانه و داريوش فروهر و...را با شقاوت وبيرحمی که تاريخ نظيرش را کمتر ديده به قتل رسانده ام؟ من دانشجويان جان برلب رسيده را با مدد حضرت زهرا از طبقه بالای خوابگاه به بيرون پرتاب کردم ؟من اوباش رابا قمه وچاقو به جان زنان ودخترانی که عليه حجاب تحملی حرکت کرده اند انداختم ؟ من 4000 جوان را به جرم شرکت در يک تظاهرات به زندان انداختم وبه شکنجه گاها فرستادم ؟من بيش از 100 مخالف بيرون از ايران را ترور کردم ؟ من سعيدی سيرجانی را با بيرحمانه ترين شکل شکنجه و سربه نيست کردم؟ من وما سر احمد باطبی را به درون چاه مستراح فرو کرديم ؟ من بايد از اين جانيان که بايستی در دادگاه بين المللی به خاطر جنايت عليه بشريت محاکمه شوند طلب عفو کنم؟ هر پناهنده ای که بگويد بدون اين که عفو شود اجازه سفر به دارالخلافه را يافته سخنی نادرست می گويد/ پناهندگان سابق براسا س يک برنامه طراحی شده که با موفقيت پياده شد برای اينکه به انفعال وبی تفاوتی کشيده شوند وبه ايرانی خارج از کشور خنثی تبديل شوند/ بخشيده شده اند ،خوب ايا اين سوال را هر پناهنده ای که به سفارت میرود از خود پرسيده است. آنها کشته اند چرا ما بايدعفو بشويم؟
ايا ما که نميخواهيم به آن سفرتخانه ای پای بگذاريم که براساس رای دادگاه ميکونوس در طراحی قتل های خارج از کشور دخالت مستقيم داشته بی خانواده بوده ايم واز عاطفه بهره ای نبرده ايم؟، من خودم در سال گذشته دو مصيبت دردناک را به فاصله بسيار کوتاهی از هم به خود ديده ام .چشمان به انتظار مانده مادر پيرم بسته شد وبرادرم نصيب نصيبی فيلمساز پيشگام که به بحرانی روحی شديدی گرفتار بود از بالکن ساختمان به بيرون پرتاب شد و بعد از چند روز که در کما بود برای هميشه خاموش ماند من اگر می توانستم به آن سفارتخانه پای بگذارم وطلب عفو می کردم می توانستم برگردم و کمکش کنم شايد اين اتفاق که شدت گرفتن بحران روحی او تنهايی وبی سرپرستی تشديدش کرد به چنين پايانی نمی رسيد اما من به ميهمانی نيامده ام من روزی که اينجا آمدم می دانستم که از وابستگی هايم بايد کنده شوم با خود تعهد کردم که ديگر زير بار زور هيچ قدرتی قد خم نکنم.چه برسد به اينکه از اين جانيان بخواهم که مرا ببخشند ، اما اين اتفاق نفرت مرا ار ج.ا دوچندان کردومرادر ادامه راهم مصمم تر. دوست دارم جوابی که زنده يادنادر نادر پور به سيمين بهبهانی که اورا تشويق به بازگشت می کرداعلام داشت در پايان اين گفتگو تکرار کنم.
«اما من اکنون ضمن سپاس از سيمين عزيز به همگان اعلام می کنم که هرگز چنين رخصتی از رژيم دستاربندان نخواهم داشت. حتی اگر اين نظام به فرض محال در راه بازگشت من فرش ابريشمين ويا قاليچه سرخ بگسترد من بسرزمينی که زير سلطه شوم اوست هرگز قدم نخواهم نهاد زيراميان ما دوطرف هيج سازشی ميسر نيست.»
بصير نصيبی 14يولی 2004 زاربروکن/آلمان

*نقل از ويژه نامه سايتِ ديدگاه


سرآغاز